جدول جو
جدول جو

معنی باغ رستم - جستجوی لغت در جدول جو

باغ رستم(غِ رُ تَ)
نام باغی در دو فرسنگی اصفهان که در عهد شاهرخ بن تیمور آبادان بوده است. خواندمیر گوید: چون حضرت خاقان سعید (شاهرخ) یورش اصفهان را پیشنهاد خاطر ساخت. پس از قطع منازل، باغ رستم که در دو فرسخی آن بلده است از یمن مقدم آن پادشاه عالم رشک افزای گلستان ارم گردید. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 589)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باز رستن
تصویر باز رستن
نجات یافتن، رها شدن، رهایی یافتن
فرهنگ فارسی عمید
از دیه های الجبل. (تاریخ قم ص 136)
لغت نامه دهخدا
(رُ تَ)
دهی است از دهستان تالارپی بخش مرکزی شهرستان قائم شهر که در7 هزارو پانصدگزی شمال باختر شاهی به بابل در دشت واقع است. ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل مرطوب و10 تن سکنه، آب آن از رود خانه تالار و فاضلاب چشمه جنید و چاه تأمین میشود. محصول عمده آن برنج و کنف و کنجد و پنبه و نیشکر و جو و شغل مردمش زراعت و راهش مالرو است. آبادی استرآبای محله جزء بالارستم محسوب شده و وصل به بالارستم است. پل بزرگی در این محل وجوددارد که بنایی قدیم است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). این ده به رستم حاجی علی نیز معروف است. و رجوع به ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 157 شود
لغت نامه دهخدا
(غِ نَ)
باغی است در کشمیر. (غیاث اللغات) (آنندراج) :
هر که گردید رفیقم بره باغ نسیم
کرد سررشته مرا همچو صبا در کشمیر.
ملاطغرا (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(هَِ رُ تَ)
چاهی که رستم را شغاد برادرش بلطائف الحیل در آن انداخته بود و آن چاه را بشمشیر و سنانها پرساخته. (آنندراج) :
مسکن دیو سفید آمد بخاریها ز برف
چاهها چون چاه رستم شد ز یخ شمشیردار.
اشرف (از آنندراج).
آن زنخدانی که باشد چاه یوسف از صفا
پرسنان آخر ز خط چون چاه رستم میشود.
اشرف (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رُ تَ)
نام دیهی است واقع در هشت فرسخی میانۀ جنوب و مشرق قاضیان به فارس. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا